در بررسىاى كه پيشتر منتشر شده كوششى جهت نشان دادن نحوه تحليل بلاغى متون كه توسط تورات شناسان صورت گرفته ارائه شده است. آن چه انجام گرفته در مورد قرآن نيز مىتوان به كار گرفته شود. جستارهاى متعددى كه در زمانهاى مختلف و نيز به گونههاى مختلف درباره قرآن صورت گرفته، ما را متقاعد مىسازد كه بلاغت سامى كه تشكيل دهنده ساختار متون توراتى است در قرآن نيز يافت مىشود. به علاوه كليدى را تشكيل مىدهد كه هنوز نيز قدر آن ناشناخته مانده، لكن نيرويى بالقوه جهت فهم متن مقدس اسلام است. در اين جا ما جستار خود را در سوره مدثر پيگيرى مىكنيم كه ساختار آن به صورى بس گونهگون توسط مستشرقان معرفى شده است.
در اين سوره، موضوعات عمده زير را مىتوان تميز داد:
1- دادن مأموريت به پيامبر اكرم (7-1).
2- اعلان عذابى كه كفار در روز قيامت تهديد مىكند (10-8).
3- حكايت مردى ثروتمند كه تن به ايمان به قرآن نمىدهد (11 - 26).
4- نكاتى درباره جهنم (37-27).
5- تهديد كسانى كه از ايمان آوردن سرباز مىزنند. (56-38).
اما ساختار اين متن حتى از نظر نظام موضوعى بسيار دقيقتر از اين است. بدون شك فواصل آيات در موارد متعددى دست كم در سور مكى قرآن داراى نقشى مهم است؛ اما در متن، پديدههاى بلاغى ديگرى نيز وجود دارد كه نقش آنان در قرآن مهمتر و قطعىتر از فواصل آيات است. تقسيم سوره تنها به اين پنج قسمت كافى نيست. آنگليگا نو يورت در بررسى خود درباره ساختار سورههاى مكى، تغيير فواصل آيات را متناسب با تقسيم بندى متن سوره اضافه مىكند. اين فواصل در تعيين ساختار سوره داراى نقش است، هر چند پديدههاى بلاغى در اين زمينه داراى نقشى مهمتر است.
اما آن چه از اين پس بايد بلاغت سامى (و نه تنها بلاغت توراتى) بناميم، تماماً مبتنى بر اصل تناسب است. اين تناسبها در سطوح مختلف متن وجود دارند و به ترتيب عبارتاند از: جزء، قطعه، عضو، بخش و قسمت وهب همين ترتيب، در سطوح بالاتر، مقطع، فصل و سرانجام كتاب قرار دارد.
سوره مدثر تا سطح مقطع را داراست و تميز اين سطوح از يكديگر به صورتى روشمند امكانپذير است، هر چند نظر محققان در اين تقسيمبندى يكسان نيست. آيه 31 سوره به علت برخوردارى از اختلاف زياد از حيث طول در مقايسه با آيات ديگر، نظر مفسران و محققان را به خود جلب كرده است.
آن چه ما اميدواريم نشان دهيم تقسيم اين سوره به صورت زير است: يك مقدمه (10-1) كه خود از دو قسمت (10-8/7-1) تشكيل شده است، يك مقطع (11- 56) كه خود از سه قطعه (26-11 / 27- 56-38/37 الف) پديد آمده و سرانجام يك خاتمه خداشناختى كوتاه (56 رب - ج). قبل از پرداختن به تحليل متن، بايد خاطر نشان كرد كه تحليل بلاغى حتماً بايد براساس زيان اصلى متن باشد. استفاده از زبان فرانسه نيز در اين بررسى تنها حالت ابزار، و نه بيشتر را براى خوانندگان غير عرب زبان خواهد داشت. تمامى اين استدلالات بلاغى در دفاع از حالت اوليهاى است كه در متن سوره وجود دارد و در آيه 55 متوقف مىگردد. اين استدلال مىتواند بسط مفهوم خداشناسى را در جريان وحى الهى اين سوره روشن كند:
تأكيد بر قدرت مطلق اراده الهى تنها در دو موضع اين سوره ديده مىشود .مواردى كه مىتوان آنها را به عنوان متأخر (از لحاظ نزول يا ترتيب آيات سوره) تلقى كرد: پايان آيههاى 31 و 56. وانگهى در مرحله متقدم وحى كه در آن انسان همانند داورى آزاد جهت اخذ تصميم در مورد خويش و در قبال قرآن (آيه 55) و نيز سرنوشت خاص خويش معرفى مىگردد (آيه 37، عضو مركزى اين مرحله اعتراض مخالفان قرآن را تقدير مىكند: «بل يريد كل امرىء منهم أن يوتى صحفاً منشرة».
مفسران اين كلمات را چنين توضيح مىدهند: هر يك از مخالفان مىخواهد كتابى وحى شده را كاملاً نظير محمد (ص) دريافت كند، يا اين كه وحى فرو فرستاده شده بر محمد (ص) به صورتى روشنتر به هر يك از آنان نيز ارائه گردد. از نقطه نظر بلاغى، اين عضو مركزى جنبههاى متعدد و جالبى را در بردارد كه از آن جمله است:
- تناسب قطعه اول و سوم (11 - 26 / 38 - 56 الف)
- قطعه مركزى مقطع (38-27) يعنى از «ساصليه سقر» تا «لمن شاء منكم ان يتقدم أو يتأخر» به صورت مركزگرا ارائه شده است.
- سير آيات بر روى مجموعه مقطع اين قطعه و (حتى چنان كه خواهيم ديد) بر روى مجموعه سوره است، به نحوى كه قطعه اول و سوم كه قطعه مركزى را دربرگرفته، به نوبه خود، داراى تناسب هستند.
- بين دو قطعه نسبت مفرد به كلى وجود دارد. داستان مرد ثروتمند و بى ايمان (قطعه اول نمونه چيزى است كه به سر همه كسانى خواهد آمد كه همانند وى از موعظه قرآن رخ بر مىتابند).
- در هر يك از اين دو قطعه: بخشهاى نخست، پس از عضوى كه حالت مقدمه دارد (38/11) نعمتهاى الهى را در دنيا (14-12) و در آخرت (41-39) وصف مىكنند. سپس توصيف سركشى مرد بىايمان توسط خداوند (16-15) و افراد بى ايمان توسط خودشان (46-43) در پى مىآيد هر دو بخش نيز توسط عضوى كه عبارت از تهديد است، پايان مىگيرد (48/17).
- بخشهاى دوم، گريز از برابر موعظه قرآن را توصيف مىكند: گريز ثروتمند ديرباور (18، 21 و 23)، گريز تمامى افراد سركش (52-49 و مقايسه آنان با الاغى كه از پيش روى شير مىگريزد) همچنين قرآن در برابر اظهارات مرد ديرباورى كه با قرآن به مثابه «سحر يوثر» و «قول البشر» (24 و 25) برخورد مىكند، نقطه مقابل يعنى «تذكرة» (54 و الف 56) را ارائه مىكند: در هر دو مورد، اظهارات مزبور، همراه تهديد به عذابى است كه عاقبت گريبانگير اين افراد خواهد شد.
سوره به وسيله خاتمهاى خداشناختى كه متشكل از دو عضو موازى است و به وسيله دو واژه حد واسط «الله» (الف 56) / «هو» (ب 56) به قطعه پيش از آن متصل مىشود، پايان مىپذيرد. بقاعى كه تفسيرش در صدد برقرارى ارتباط منطقى آيات با همديگر است، معتقد است كه اين خاتمه متصل به آغاز سوره است. زيرا اين سوره با هشدار سركش آغاز شده و در اين جا نيز با بشارت بخشش الهى در مورد كسى پايان مىپذيرد كه با حالت تقوى و اطاعت به سوى وى باز مىگردد كه: «هو اهل التقوى و أهل المغفرة».
به عبارت ديگر، به نظر بقاعى حد سوره با يك تضمين معين مىشود. چنين چيزى اگر قطعيت آن محرز نباشد، دست كم قابل قبول خواهد بود. زيرا آغاز و پايان سوره داراى معنايى مكملاند. ضمير «هو» در بخش اول آيه 56 مرتبط با «ربك» در آيههاى 3 و 7 است. و تمامى ادامه سوره پس از آيه 31، براساس تمركز حول عضو مركزى آيه 31: «و ما يعلم جنود ربك الاهو» مىباشد.
(1) - فخر رازى، ج 32، ص 13؛ زمخشرى، ج 4، ص 270؛ بيضاوى، ج 2، ص 310؛ قرطبى، ج 20، ص 119؛ خازن، ج 7، ص 223؛ ابو حيان، ج 8، ص 492؛ فتح البارى، ج 1، ص 22.